آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۸۳۵۰
۱۳:۰۳

۱۴۰۴/۱۰/۰۶

برشی از کتاب «از میمک تا مجنون» | شهید «شالباف» مسئول چایی دادن در روضه‌ها بود

در قسمتی از کتاب «از میمک تا مجنون» که روایت ناگفته‌هایی از زندگینامه سردار شهید «مهدی شالباف» است، می‌خوانید: «شب‌های پنجشنبه که روضه‌خوانی داشتیم. ایشان مسئول چایی دادن به میهمان‌ها بود ...»


برشی از کتاب «از میمک تا مجنون» | شهید «شالباف» مسئول چایی دادن در روضه‌ها بود

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب از میمک تا مجنون، ناگفته‌هایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است که نخستین بار در سال ۱۳۹۶ با مصاحبه‌گری و تدوین عباس علیجانی و به کوشش مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، سپاه صاحب‌الامر (عج) ستاد کنگره ۳۰۰۰ شهید استان قزوین در یکصد و ۶۷ صفحه، ۳ هزار نسخه و نشر مینودر به چاپ رسیده است.

این کتاب در ۸ فصل با عنوان‌هایی از کودکی تا پایان دبیرستان، آموزش نظامی و ورود به بسیج و سپاه پاسداران، اعزام به جبهه، خاطراتی پیرامون عملیات رمضان، خاطراتی پیرامون عملیات محرم، خاطرات پیرامون عملیات والفجر مقدماتی، دوکوهه، سپنتا، انرژی اتمی و سایت پنج تا جزیره مجنون و همچنین اسناد، مدارک وصیت‌نامه، منابع مورد استفاده، نقشه مناطق عملیاتی و تعدادی عکس شهید در کنار همرزمان در جبهه و دفاع مقدس است که به زندگینامه سردار شهید شالباف می‌پردازد.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «در این نوشتار سعی شده تا خاطرات همرزمان شهید در مقاطع مختلف مرتبط به همان عملیات درج گردد. در این راستا با توجه به اینکه ملاقات حضوری با همه همرزمان مهدی شالباف در اقصی نقاط کشور جهت دریافت خاطرات و مکتوب نمودن آن میسر نبود، بنابراین با مراجعه به تعدادی از پیشکسوتان جبهه و جنگ در طول ۶ ماهه اول سال ۱۳۵۹ و استفاده از مدارک موجود در حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه حضرت صاحب‌الامر (عج) استان قزوین، خاطرات همسنگران شهید بدون هیچ گونه تغییری به رشته تحریر درآمده است.»

در یکی از خاطرات شهید مهدی شالباف از زبان مادر این شهید بزرگوار در این کتاب آمده است: «پسرم مهدی را به مکتب فرستادم تا قرآن یاد بگیرد. زیراندازی برایش دوختم که مدت‌ها آن را نگه داشته بود. مهدی در کودکی ساکت و آرام بود و به نظافت فردی خیلی اهمیت می‌داد.

شب‌های پنجشنبه که روضه‌خوانی داشتیم. ایشان مسئول چایی دادن به میهمان‌ها بود. فرزندم مهدی به فوتبال علاقه داشت و همبازی‌هایش نیز برادرانش بودند. وی سخاوتمند بود و گاهی هر چه پول در جیب داشت به کارگری که در خانه داشتیم اعطا می‌کرد.

مهدی بسیار باهوش و نترس بود، تکالیف مدرسه را به‌موقع انجام می‌داد و گاهی به خواهرش می‌گفت اگر پول بدهی تکالیف تو را نیز انجام می‌دهم فرزندم از افراد مذهبی و متدین خوشش می‌آمد و در خصوص انجام فرایض دینی با همت بود. مهدی از ضدانقلابیون بدش می‌آمد از افراد لاابالی کناره‌گیری می‌کرد.

وی همزمان با تحصیل به مبل‌سازی هم می‌رفت. دوست داشت کار کند تا تخصصی یاد بگیرد و در این کار نیز موفق بود. وی مدتی در پایگاه بسیج به خدمت‌رسانی مشغول شد و از این خدمت و فعالیت هم لذت می‌برد. پسرم از گوشه‌نشینی و کم‌کاری بیزار و دائماً در تلاش و فعالیت بود.»

برشی از کتاب «از میمک تا مجنون» | شهید «شالباف» مسئول چایی دادن در روضه‌ها بود


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه